اميرعلي عزيز مااميرعلي عزيز ما، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

نبض زندگي

شیرین کاری امروز

پسر گلم امروز به خاطر آلودگی هوا مهد کودک نرفت. بعد از خوردن صبحانه که البته باید گفت نخوردن صبحانه چون متاسفانه برخلاف گذشته که عاشق تخم مرغ بود دیگه الان تمایلی به خوردنش نداره از مامان اصرار و از شما انکار . بعد از کلی کشمکش و به نتیجه نرسیدن مامان مونا پسرم رفت سر یخچال و خامه و شیر برداشت که بخوره جالب اینجاس که عشق مامان خامه و بدون نون راحت میخوره.مامان مونا هم به خیال اینکه پسرش میشینه و خیلی قشنگ خامه و شیر و میخوره رفت اطاقش رو تمیز کنه غافل از اینکه امیرعلی این بلا رو سر خودش و شیر و خامه دراورده. خرابکاری یا شیرین کاری دوم هم که وقتی مامان مونا مشغول پختن ناهار یوده آقا پسر گلش از رو دراور مداد چشم رو برداشته بوده و برای ...
19 بهمن 1395

جشن نوروز ٩٦

امروز مهد كودك جشن سفره هفت سين داشت .شب قبلش با بابا محمد رفتيم برات لباساي خوشگل خريدم .صبح كه لباسات رو پوشيدي مثل قرص ماه شده بودي و كلي تو مهدكودك أر تيپت تعريف كرده بودن و عكساي قشنگي هم انداخته بودي، ...
15 بهمن 1395

قدرشناس

امروز كه مامان مونا بعدازظهر اومد مهدكودك دنبالت الناز جون جلوي همه مامان ها به من گفت توي مهدكودك هيچكس مثل اميرعلي قدرشناس نيست .گفت هر وقت ناهارش رو ميخوره حتما ميره تو آشپزخونه و آمنه جون رو بوس ميكنه و ناز ميكنه.به من ميگفت بچه هاي ديگه همه چي ميگن حتي كلمه هاي قلنبه و سلنبه ولي سختشونه كه يه تشكر بكنن ولي اميرعلي با وحود اينكه صحبت نميكنه از آمنه تشكر ميكنه.منم كلي خوشحال شدم هم از اينكه پسرم مهربون و قدرشناس هست هم از اينكه النار جون اينهمه ازش تعريف كرد،عسل مامان و بابا عاشقتيم ...
3 بهمن 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگي می باشد